عید 94 را با رمز "یازهرا" و با یاد شهدا آغاز کنیم!
«ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
مـــــــا مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند»
سردار شهید «حاج حسین بصیر»، از اولین بسیجیان استان مازندران بود که در شکستن محاصره ی آبادان شرکت داشت. او فرمانده ی محور بود و از جبهه ی ذوالفقاریّه تا ماهشهر را پوشش میداد. بارها در جبهههای مختلف، زخمی یا شیمیایی شد و در راه پیشبرد اهداف دفاع مقدّس سر از پا نمیشناخت...
سردار شهید «حاج حسین بصیر»، از اولین بسیجیان استان مازندران بود که در شکستن محاصره ی آبادان شرکت داشت. او فرمانده ی محور بود و از جبهه ی ذوالفقاریّه تا ماهشهر را پوشش میداد. بارها در جبهههای مختلف، زخمی یا شیمیایی شد و در راه پیشبرد اهداف دفاع مقدّس سر از پا نمیشناخت.
در شب عملیات کربلای10، بر فراز ارتفاعات ماووت به او گفتم: «حاجی! امشب آتش دشمن خیلی سنگین است، شما هم چند روز است که خواب به چشمت نرفته، بمان و قدری استراحت کن.» گفت: «آقای مرتضی! من فرمانده ی این محورم و باید در کنار بسیجیانم باشم تا آن ها دل گرم کار باشند و مشکلی پیش نیاید.» بعد با اصرار از من خواست که اجازه دهم همراه نیروهایش بر قلّه بماند. و آن گاه که رضایتم را بر ماندن جلب کرد، با چهرهای شکفته چون گل گفت: «اگر خدا بخواهد، دیگر ما رفتنی هستیم!» آری، «حاجی» چون رودی ناآرام، در ادامه ی همین عملیّات و به تکاپوی اتّصال به دریای قرب الهی، سرانجام در آغوش گرم «شهادت» آرام گرفت.