۰۹ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۱۱
ای وای تاریک شدم!
پادشاه مملکتی به اطرافیانش گفت: اگر فلان عارف را بر سر سفره خویش دعوت کنیم، نخواهد آمد، چه کار کنیم؟ یکی گفت: حال که ایشان غذای شاه را نمی خورند دستوربدهید کبکی بعنوان غذای ایشان بگیرند که اگر چنین کنید ایشان غذا را خواهند خورد.
عارف را دعوت کردند و گفتند: برای شما به جای غذای شاه، غذای دیگری از بیابان تهیه شده است. ایشان نیز قبول نموده و آمدند، همین که عارف یک لقمه از آن غذا را خورد فریاد زد: ای وای تاریک شدم.
پادشاه گفت: اینکه شما خوردید،غذای من نبود، از بیرون برایتان تهیه کرده اند. آقا فرمودند: سر سفره شما رنگ گرفته است، تو با حیازت خود پرنده را مالک شدی"من در واقع باز هم از ملک تو غذا خوردم"
۹۴/۰۱/۰۹